بی اعتمادی به جوانان در فرهنگ ما پیشنه دیرینه ای ندارد و به نظر می رسد در گذشته بیشتر امور در دست جوانان بوده و از این رو جوانان را مکررا توصیه به بهره گیری از تجربیات و دنیا دیدگی پیران کارآزموده می نمودند.
چنانچه در آثار شاعران و نویسندگان فارسی زبان بر می تابد، آنگاه که شور و صلابت جوانی با تجربه و تدبیر پیران کاردان همراه شود، به مثابه کیمیایی است که می تواند مس وجودی جوان را به طلای ناب بدل سازد و بهره گیری از تجارب ارزنده کسانی که در هر صنفی مو سفید کرده اند به عنوان امر بدیهی و روشن مورد توجه قرار گرفته. از این رو دانشمندان علم اخلاق ، پیوسته جوانان را به تجربه اندوزی و پندگیری از پیران فرا می خوانند. نشاط، نوآوری و سرزندگی جوانان امری بدیهی است که در ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی بیشتر مورد توجه بوده و با اعتماد و باور به جوانان، روح تلاش و پویایی بیشتری را در جامعه طنین انداز نموده بود. به طوری که میانگین سن فرماندهان دفاع مقدس حدود ۲۳ تا ۲۴ سال بوده است اکثر نمایندگان مجلس و یا حتی وزرا جوان بودند و یا در بحث های علمی و هسته ای هم میانگین سن دانشمندان هسته ای بین ۳۰ تا ۲۵ سال بوده، پیشرفت ها و موفقیت هایی که محقق شده نشان می دهد اولا خیلی وقت ها که خوب پیشرفته ایم جوانان حضور داشته اند و ثانیا جوانان قابل اعتمادند.
اما در مقابل، اصرار بر میدان داری افراد خسته که اتفاقا به اقتضای سن و سالشان اغلب اهل نوآوری و کار جهادی هم نیستند، نشاط، نوآوری و سرزندگی را سلب می کند. حال سوالی که مطرح است اینکه آیا با وجود یک مشاور جوان در کنار مدیران میانسال و پیر، خلاء موجود مرتفع می شود؟
در پاسخ باید گفت اولا گرچه جایگاه مشاور جوان در کنار مدیر پیر شکاف بین نسلی را نزدیک می کند ولی به هیچ وجه مرتفع نمی کند، چرا که اختلاف نظر و تفاوت نگرش موجود، چالش بین دو طرف است نه ضعف نسل جدید و این پدیده، با بهره گیری از مشاور جوان قابل ترمیم نیست بلکه بعکس این نسل جدید است که باید در کنار سرعت و شتاب جوامع در مسیر توسعه یافتگی، فرهنگ و رسوم گذشته را نیز حفظ کند و به فراموشی نسپرد، از همین رو بهتر است اختلاف نظر ها را مدیران جوان با حساسیت خاصی از مدیران گذشته جویا باشند. ثانیا جوانان امروز در آینده میانسالان و پا به سن گذاشته هایی خواهند بود که باید راه را به جوانان عصر خود نشان دهند. اما کدام راه؟ راهی که تنها عده معدودی آن را پیموده اند لذا این برای آینده نیز ضعف بزرگی محسوب خواهد شد.
اینک در گام دوم انقلاب مقام معظم رهبری به نقاط قوت ۴۰ ساله و به نقاط کور مغفول مانده اشاره فرموده اند، زیر بار مسئولیت آمدن جوانان جزء نقاطی است که از آن فاصله گرفته ایم، مقام معظم رهبری در گام دوم انقلاب علاوه بر جوانان به حاکمان هم نگاهی داشته و علت این است که حاکمان باید به جوانان میدان دهند. بیانیه گام دوم انقلاب که حقیقتا لازم است در حد سند توسعه دهه پنجم پیروزی انقلاب اسلامی دیده شود تاکید بر افتخار به گذشته و امید به آینده دارد آینده ای که تمدن جدید اسلامی را در برخواهد داشت این تمدن به تعبیر مقام معظم رهبری مقدمه ظهور هم خواهد بود.
آنچه ورود جدی جوانان امروز این مرز و بوم را به میدان مسئولیت احیا می کند حمایت و اعتماد مردم به جوانان و خود باوری و تلاش خود جوانان است. امید است با تحقق این عوامل در آینده زمینه توسعه و پیشرفت همه جانبه فراهم گردد. ان شاء الله