▫️ چاروادارها؛ مسافران خاموش دیروز
➖بسی اجحاف است که صحبت از گذشته و فرهنگ این دیار باشد و از چارواداری و حال و هوای آن سخنی به میان نیاید.
گفته شد که گردنه های گدوک و امامزاده هاشم گذرگاههای ارتباطی مازندران با نقاط دیگر، خصوصا تهران بوده اند که در عصر قاجار به علت پایتخت شدن اهمیت فوق العاده ای یافته بود. در روزگار قحطی های پیاپی و نابسامانی اوضاع اقتصادی کشور، مردانی قانع و سخت کوش از همین روستاها که بجز تهیه حداقل معیشت حظ و بهره ای دیگر از مال و منال دنیوی را خواستار نبودند، با چارپایان بارکش به حمل و نقل بار بین این دو قطب تجاری ( تهران و مازندران) مشغول بودند. آنگونه که پدربزرگهای نسل دیروز گفته اند:
➖ آنها مال التجاره بازرگانان را به همراه بارنامه تحویل می گرفتند و پس از چند شبانه روز طی طریق به مقصد می رساندند. از مهمترین مال التجاره ها برنج، ذغال و مرکبات بود که از مازندران به تهران حمل می شد و در مقابل نفت، قماش و کالاهای دیگر به مازندران برده می شد. چارواداران بین راه اطراق می کردند و شب را در آنجا می گذراندند.

➖ چارواداران آرویی که از مسیر گدوک آمد و شد می کردند، منازل بین راه را اینگونه توصیف کرده اند:
شوء اول مه منزل فیروزکوهه
شوء دوم سرخرآباد کوفوئه
شوء سوم عبدالحق روبروئه
شوء چارم نارنج دار گروئه
شوء پنجم بارفروش حجروئه
شوء شیشم با تاجر گفتگوئه.
➖ یعنی شب اول فیروزکوه منزل من است،
شب دوم که به سرخرآباد ( مکانی پایین تر از گدوک) می رسم هوا طوفانی است،
شب سوم زیارتگاه عبدالحق (در زیرآب) روبروی من قرار دارد،
شب چهارم به جایی می رسم که درختهای نارنج گره بسته اند (حوالی حاجی کلا) ،
شب پنجم به حجره های بارفروش (نام قدیم بابل، بازار بزرگ مازندران) می رسم ،
و شب ششم بار را به تاجر تحویل می دهم و با وی گفتگو می کنم.
➖ این مردان آبدیده که در راه بازگشت از مازندران، بار تهران را تحویل می گرفتند، در «سربار» قاطر های خود مقداری برنج، کدو، مرکبات، تخم انار و .. می گذاشتند و برای اهل و عیال خود سوغات می بردند، عیال با مقداری از برنج و کدوی سوغاتی کهی پلا (کدو پلو) می پخت. با خوردن کهی پلا نیرویی تازه می گرفتند و به سمت مقصد حرکت می کردند.

➖براستی اگر انسان لحظه ای تصویر جاده های آسفالته و زوزه تریلرها را از ذهن خود دور نماید و «راه باریکه های مالرو» را تجسم کند، صدای زنگهای آویخته بر گردن استرها و هیاهوی چاروادارها را می شنود و اگر اندکی بیشتر در خیال فرو رود، این ترانه که از حنجره خوش الحانی بیرون آمده، به صخره های «ورسک» برخورد نموده و انعکاس آن در برهوت زمان گم شده است، به گوش می رسد:
نِماشُونِ سَرا، مِهَ وَنگِه وِنگَه
دَر شُونِه چارویدار صدایِ زَنگِه
کدوم چارویدار رِ بِرار بَئیرِم
دَمادم خبر از شِه یار بَئیرِم
➖یعنی: هنگام غروب است و صدای های های من! چاروادار می رود و صدای زنگ می آید، کدام چاروادار را به برادری برگزینم و هر دم خبر از یار خود بگیرم.
✴️ معنای عبارت “چاروادار” در لغتنامه دهخدا:
چاروادار. [ چارْ ] (نف مرکب ) مکاری . مکری . آنکه خر و استر و یابو کرایه دهد بار و مسافر را و خود نیز همراه ستور خود باشد. کسی که اسب و الاغ و قاطر برای بردن بار و مسافر کرایه دهد. خرکچی . قاطرچی . ستوربان . شخصی که چند الاغ یا اسب و قاطر دارد که بوسیله ٔ آن ها مسافران را از محلی به محلی می برد یا بار و مال التجاره حمل می کند و از این بابت وجهی می گیرد و امرار معاش می نماید.
✔️ امثال:
وای به وقتی که چاروادار راهدار شود!
ریکا کا چاروادار نیه، من ونه سره نشومبه
هفتا قاطر قطار نیه، من ونه سره نشومبه
- وجود این مثالها به زبان مازندرانی در لغتنامه دهخدا برایم جالب بود. معنی اش این هست:
پسر که چاروادار نیست، من به خانه اش نمی روم
هفت تا قاطر قطار نیست، من به خانه اش نمی روم.
ظاهرا از زبان دختر دم بختی بود که در باره خواستگارش گفت به خانه اش نمی روم، کنایه از این که زنش نمی شوم.