دوباره دم انتخابات، دوگانه غلط صالحمقبول و اصلحنامقبول سر زبانها افتاده است و عمدتاً طرفداران کاندیدایی که رأی کمتری دارد، تلاش می کنند کسری رأی کاندیدای خود را به اشتباه اکثریت، در ترجیح کاندیدای صالح بر کاندیدای اصلحی نسبت دهند که اکثریت گمان کرده اند، رأی آوری کمتری دارد.
🔸اما اساساً چنین دوگانهای درست است؟
🔸برای روشن تر شدن ماجرا باید به این نکته توجه کرد که دوگانه «صالح مقبول» و «اصلح نامقبول»، در امتداد دعوای نتیجهگرایی و تکلیفگرایی شکل گرفته است. بزرگوارانی که این طرح بحث را انجام دادند، حرفشان این بود که مؤمن نباید در فضای عمل به تکلیف، مصلحتسنجی یا پیامدسنجی کند و لذا نمیتواند به خاطر نتیجه و پیامدی که آن را به زعم خود درستتر می داند، از عمل به تکلیف سر بار بزند و به کاری مبادرت کند که گمان میکند نتیجه مدنظرش را تأمین میکند. لذا حرفشان این بود که اگر در انتخابات، فردی اصلح است ولی اقبال عمومی به وی وجود ندارد، نمی توان به این بهانه به آن رأی نداد و به جای آن، کسی را انتخاب کرد که احتمال رأی آوری بیشتری دارد، ولو اینکه این فرد، صالح باشد …
🔸مشکل این تحلیل و دوگانهسازی این است که این بزرگواران توجه نمی کنند که اساساً غرض از شرکت در انتخابات، صرف رأی دادن به بهترین فرد نیست، بلکه تلاش برای سپردن سرنوشت خود و کشور به دست کسی است که بهتر از دیگران می تواند این سکانداری را انجام دهد، لذا اگر کسی اساساً شانس رأی آوری ندارد، عنوان #بهترین فردی که می توان سکاندار کشور شود، درباره او صدق نمیکند؛ به تعبیر دیگر، کسی که اساساً شانس رأیآوری ندارد، چون نتیجه را که همان سپردن سکان مدیریت به دستان با کفایت اوست، تأمین نمیکند، #اصلح نیست، نه اینکه اصلح است و غیرمقبول!
☑️به دقت فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار رمضانی با دانشجویان در سال ۹۲ را بخوانید:
🔸 «یک سؤال دیگر این است – که اینجا هم باز بعضی از دوستان گفتند – که رابطهی «تکلیفمداری» با «دنبال نتیجه بودن» چیست؟ امام فرمودند: ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبود؟ چطور میشود چنین چیزی را گفت؟ امام بزرگوار که با آن شدت، با آن حدّت، در سنین کهولت، این همه سختیها را دنبال کرد، برای اینکه نظام اسلامی را بر سر کار بیاورد و موفق هم شد، میشود گفت که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ حتماً تکلیفگرائی معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجهی مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضدتکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران کردند، اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتائج معینی بود؛ دنبال نتائج بودند. مگر میشود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنی نتیجه هر چه شد، شد؟ نه. البته آن کسی که برای رسیدن به نتیجه، برطبق تکلیف عمل میکند، اگر یک وقتی هم به نتیجهی مطلوب خود نرسید، احساس پشیمانی نمیکند؛ خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده… بنابراین، این که تصور کنیم تکلیفگرائی معنایش این است که ما اصلاً به نتیجه نظر نداشته باشیم، نگاه درستی نیست.»