گروه مبارزان مسلمان؛ جمعی از دانش آموزان و دانشجویان و معلمان و بازاریان دماوندی بودند که باحمایت مرحوم حاج عبدالله توسلی و محوریت بزرگانی چون شهیدان باهنر و مفتح و آیت الله امامی کاشانی باتشکیل هسته های مطالعاتی در دوجبهه وارد مبارزه شدند؛
مقابله با رژیم پهلوی و نیز فضای مسموم برآمده ازشبهه افکنی های مارکسیست ها و گروههای التقاطی.شمع محفل این جمع یک معلم دلسوخته شوشتری است به نام سید جواد شرافت که پس ازانقلاب درکسوت نمایندگی مردم شوشتر درهفتم تیر به شهادت رسید.
💢در میان این جمع کوچک اما تاثیر گذار در تاریخ شهرستان دماوند،چهره هایی همچون:
حسین شریعتمداری،اصغر نوروزی،محمود صفری،مرتضی الویری ،حبیب الله توسلی،محمد محسنی نیا و هادی رهنمافر به چشم می خورند.این گروه فعال که در چشم ساواک فعالیت هایش غیرقابل تحمل بود بعدها وبخاطر عدم حساسیت عوامل رژیم به انجمن کاوشهای دینی و علمی شهرت یافت.نقش زیادی در تربیت نسل انقلابی در منطقه ما داشت.
در دهه فجر ۱۴۰۰، نگاهی دوباره به پیدایش انجمن کاوش ها از زبان محاوره ای خود دست اندرکاران آن انجمن داریم، که گویای بخشی از تاریخ مبارزات مردم شهرستان دماوند می باشد.
✴️۱–خاطراتی که در چند قسمت تقدیم علاقمندان به تاریخ و سرگذشت منطقه می گردد، مربوط به پیدایش و تأسیس انجمن کاوش های دینی وعلمی دماوند در سال های ۱۳۴۸تا ۱۳۵۲ می باشد،که در کتاب” آموزگار شرافت” به خاطر حضور مسئولانه ودلسوزانه این شهید بزرگوار در انجمن به آن پرداخته شده است.
✴️۲–اسامی که با اسم کوچک از آنان نام برده می شود عبارتند از:محمود (صفری)☆هادی (رهنمافر-درویشی) ☆اصغر (نوروزی) ☆مرتضی (الویری) ☆حسین(شریعتمداری) ☆محسنی نیا☆عزت شاهی☆مهدی(شهید مهدی نوروزی) ☆توسلی(حبیب الله) ☆ صادق(نوروزی)
🔅هوا تاریک شده بود و صدای سیرسیرک ها فضای کوچه باغ های دماوند را پر کرده بود.(محمود) که حال و هوای مسجدالحسین و جلسات تفسیر و رفتار جوان پسند و اجتماعی شرافت او را تحت تاثیر قرار داده بود، در جلسه شبانه باغ حاج احمد نوروزی با برادران نوروزی، رهنما و سایر اعضا موضوع دعوت آقای شرافت به جلسات انجمن را مطرح کرد.
🔅هدف از دعوت ایشان قوام و دوام بخشیدن به استمرار فعالیت های انجمن و جذب بیشتر اهالی دماوند و به خصوص جوان ها به انجمن بود. باغ حاج احمد، که در محله حکیم اعلم قرار داشت، معمولا محل تجمع اعضا برای برنامه ریزی های انجمن بود. اگرچه انجمن به ثبت رسیده بود و فعالیتش علنی بود، برای حساس نشدن ساواک بهتر بود تجمع ها و تصمیم گیری های اصلی در خفا اتفاق می افتاد.
🔅صفری گفت:«به توصیه اصغر نوروزی که همکار آقای شرافت هستند، چند جمعه در جلسات تفسیر قرآن ایشان به طور ناشناس شرکت کردیم. جلسات تفسیر قرآن جمعه صبح های ایشان هفتگی است و در آن چند جلسه ای که ما حضور داشتیم، درباره آیات مختلف سوره های بقره و نسا تفسیر گفتند. بیشتر شرکت کنندگان دانش آموز دبیرستانی یا دانشجو بودند. ایشان به آیات قرآن و ترجمعه و تفسیر بسیار مسلط بودند واز آن جالب تر ارتباطی بود که بسیار هوشمندانه بین آیات و مسائل روز برقرار می کردند.»
🔅اصغر نوروزی گفت:«یکی از خوبی های ایشان این است که چون معلم دبیرستان هستند، می دانند چطور باید با نوجوانان و جوانان ارتباط برقرار کنند و غالب بچه ها ایشان را خیلی قبول دارند. در عین اینکه مسائل اجتماعی روز را بیان می کنند، بر ادبیات فارسی و عربی هم تسلط دارند و در بین تفسیرها از مثل ها و حکایات هم استفاده می کنند. من پیشنهاد می کنم از ایشان دعوت کنیم حداقل برای جلسات سخنرانی به دماوند بیایند تا بعد شاید جلسات مداوم هم ترتیب دادیم. البته، ما یک بار خدمت ایشان رسیدیم و ایشان اعلام همکاری کرده اند؛ تنها مانده موافقت اعضای انجمن و انجام مقدمات برای سخنرانی های ایشان.» مرتضی ادامه داد:«خبر دارم آقای شرافت یک کلاس دیگر هم رو به روی دانشگاه تهران برگزار می کنند که بیشتر مخصوص دانشجوهاست. البته این جلسه علنی نیست ولی من تعریفش را زیاد شنیده ام.»
🔅حسین گفت:« اصغر آقا شما که سابقه آقای شرافت را می دانید، از خصوصیات و طرز فکر ایشان بیشتر بگویید.» اصغر گفت:«اصالتاً اهل تهران نیستند؛ در واقع چند سالی می شود که از اهواز منتقل شده اند. در اهواز هم فعالیت زیادی داشتند. من خیلی خبر ندارم عمده فعالیت هایشان در اهواز چه بوده است، اما الان بیشتر فعالیت فرهنگی – مذهبی می کنندو بیشتر تاکیدشان بر شناخت دین است. مطالعات تاریخی گسترده ای هم دارند. در واقع من این را از سخنرانی هایشان متوجه شده ام.»
🔅 محسنی نیا گفت:«اگر مردم بفهمند ایشان سیاسی هستند، امکان دارد به جوانانشان اجازه ندهند در این جلسات شرکت کنند. برای سایر فعالیت های انجمن هم مشکل ساز می شود.» محمود گفت:«اگر بخواهیم این فکرها و احتیاط ها را بکنیم، باید دست روی دست بگذاریم و حرکتی نکنیم. ما وقتی جمع شده ایم و با مشورت و هم فکری می خواهیم کاری انجام دهیم، باید پیه سختی ها را به تنمان بمالیم. در ضمن مگر می خواهیم جار بزنیم که ایشان مخالف رژِیم و سیاسی است؟»
🔅مرتضی گفت:«هدف اصلی ما هم تشکیل جلسه قران است. حالا درست است که ایشان نظراتشان را مرتبط با مسائل می گویند، اما اصل دین و قرآن است. تازه ایشان هیچ وقت زندانی نکشیده اند و آن چنان هم سیاسی به حساب نمی آیند. از طرف دیگر، ما قبلا از آقای باهنر و رفسنجانی که سابقه سیاسی داشته اند و شناخته شده تر هستند، دعوت کردیم و آمدند در مسجدجامع یا سیدحبیب برای سخنرانی و مردم زیادی هم جمع شدند. ترسی نباید داشته باشیم.»
🔅اصغر ادامه داد:«من فکر می کنم ایشان هم سخنران خوبی هستند و اگر قبول کنند، برای دماوند خیلی مزایا دارد. مرتضی گفت:«با شناختی که من از آقای شرافت دارم و قول مساعدتی که ایشان داده اند، به امید خدا جلسات برپا می شود اما باید برای مکان سخنرانی و امکانات و وسایل فکری بکنیم. پیشنهاد می کنم اگر دوستان قانع شدند که لازم است ایشان برای کار های فکری و تبلیغی دعوت شوند و کسی مخالفت ندارد روی چگونگی تدارک و راه اندازی سخنرانی ها صحبت کنیم.»
🔅حسین گفت:« البته، به نظر من ساواک حتماً حساس می شود و مزاحمت ایجاد می کند. فکر می کنم رفت و آمدهای ما را هم آنتن ها خبر می دهند و باید طوری رفتار کنیم که کمترین صدمه را به انجمن بزنیم. هرچه ما بیشتر فعالیت کنیم، بیشتر بتوانیم ادامه بدهیم، مردم آگاه تر می شوند. اگر کاری کنیم که فردا بیایند و انجمن را ببندند، همان اتفاقی که نمی خواهیم، می افتد. نفوذ چپی ها در منطقه بیشتر می شود و ما هم فقط می توانیم بنشینیم و نگاه کنیم.»
🔅صادق گفت:«وقتی آنتن های ساواک توی مدارس و کلاس های دبیرستان ها و دانشگاه ها هستند حتما در سخنرانی ها هم هستند ولی ترسی نیست. هم ما باید مواظب باشیم و هم کسی که سخنران است. ما با آقای شرافت که در این کارها سابقه و تجربه دارند، مشورت کردیم. ایشان خیلی هوشمندانه رفتار می کنند.» اصغر نوروزی گفت:«آقای شرافت در این جور موارد تجربه دارند. مرتضی که گفت جلسات منزل آقای عظیمی هم با ایشان است.»
🔅هادی رهنما گفت:«من اسم این آقای عظیمی را شنیده ام. خودم که تا به حال به کتاب فروشی اش نرفته ام ولی از بعضی ها شنیده ام که کتاب های مذهبی می فروشد. البته صلاح نیست همگی برویم ولی اگر می شود در جلسات شرکت کرد، بهتر است حسین آقا و آقای صفری به آنجا سری بزنند.»
🔅 مرتضی گفت:«راستی اعلامیه ی آیت الله خمینی برای جشن های دو هزار و پانصدساله به دستتان رسیده؟ من یک نسخه دارم. اگر مایل بودید بعد از تمام شدن بحثمان آن را هم بخوانیم.» صفری پاسخ داد:«وقت زیادی نداریم. پس ما باید درباره مقدمات اقدام کنیم اگر امکانش وجود داشت، در جلسات منزل آقای عظیمی شرکت کنیم تا ببینیم جلسات را می توانیم از کی شروع کنیم. آقا مرتضی شما اعلامیه را بخوان. اگر کسی سوالی داشت هم اجازه بگیرد که جلسه بیش ازاین به درازا نکشد.»