بازخوانی انتخابات شوراها ؛ محله گرائی و قومیت گرائی
بازخوانی انتخابات شوراها ؛ محله گرائی و قومیت گرائی
در یادداشت قبل اشاره شد رفتار کاندیداها و رای دهندگان در انتخابات شوراهای شهرهای کوچک و روستاها با شهرهای بزرگ تفاوت دارد . بیشتر در تحلیل انتخابات به سرجمع میزان مشارکت و نهایتاً به پایتخت یا مراکز استان ها توجه می شود در حالیکه کشور متشکل از تعداد زیادی شهر با جمعیت کم و هزاران روستا است که فضایی متفاوت از ۳۱ مرکز استان یا تعداد کمی شهر پرجمعیت کشور دارد

در یادداشت قبل اشاره شد رفتار کاندیداها و رای دهندگان در انتخابات شوراهای شهرهای کوچک و روستاها با شهرهای بزرگ تفاوت دارد . بیشتر در تحلیل انتخابات به سرجمع میزان مشارکت و نهایتاً به پایتخت یا مراکز استان ها توجه می شود در حالیکه کشور متشکل از تعداد زیادی شهر با جمعیت کم و هزاران روستا است که فضایی متفاوت از ۳۱ مرکز استان یا تعداد کمی شهر پرجمعیت کشور دارد .
اکثریت شهرها ( غیر از چند شهر جدید التاسیس ) تجمیع یافته از روستاهای کوچک و بزرگی هستند که به تدریج درهم ادغام شده و در قامت یک شهر تجلی یافته اند و نام همان روستاها به عنوان نام محلات شهر حفظ شده‌است . کاملترین شیوه شکل گیری چنین شهرهایی را در تهران می توان دید . روستای تهران در طول زمان توسعه پیدا کرده و روستاهای اطراف از نارمک ، طرشت ، کن تا لویزان و… به آن منضم شده و شهری را به وجود آورده که ان روستاها اکنون یک محل و منطقه شهرداری محسوب می شود .
در شهرهای مدرن اهل کدام محل بودن یا به اصطلاح عامیانه “بچه محل” بودن صرفاً یک ادبیات محاوره ای است و کاربرد دیگری ندارد . به عنوان مثالی که به بحث این یادداشت مربوط می شود ، در انتخابات شوراهای شهرهای بزرگ دیده نمی شود که کاندیدایی خود را منتسب به محل خاصی در شهر نماید چرا که هیچ تأثیری در سبد رای نهایی وی نخواهد داشت . این موضوع اگرچه نه به صورت کامل اما تا حدود زیادی در مورد قومیت گرایی هم صادق است . در شهرهای بزرگ نگاه به کارایی و تخصص کاندیداها می باشد ، از این رو اینکه کاندیدا اهل کدام محل شهر و چه قومیتی دارد برای رای دهندگان فاقد اهمیت است . اما در شهرهای کوچک با وضعیتی متفاوت روبرو هستیم . در این شهرها هم تعدادی روستا یا نقاط جمعیتی پراکنده که عموماً پیشینه کشاورزی و دامداری داشته‌اند در هم ادغام و یک شهر را به وجود آورده اند ولی این ادغام و ایجاد ” یک کل ” بیشتر جنبه صوری دارد و تبدیل به یک درک کامل نشده است ، زیرا کماکان جبهه‌گیری و تقابل میان “علیا و سفلی” ، ” شرق و غرب” و ” بالا و پایین ” دیده می شود در حالیکه به ظاهر دیگر وجود ندارد . زنده بودن این تقابل در هنگام انتخابات شورای شوراهای شهر به خوبی دیده می شود . کاندیداها برای رای آوری به حسب و نسب و محل متوسل می‌شوند نه به تخصص و کارآمدی و برای رای دهندگان هم بچه محل بودن اولویت اول در انتخاب است نه کارنامه . مصداق این توصیف سبد رای کاندیدا هاست وقتی دیده می شود بیشترین رایی که کاندیداها به دست می آورند از محلی است که خود را به آن وابسته می دانند و می سازند. این نوع نگاه دو آسیب عمده ایجاد می کند . نخست آن که انتخاب فرد بر اساس محل لزوماً به معنای انتخاب فرد اصلح نیست چرا که فرد اصلح ممکن است به محل دیگری تعلق داشته باشد . آسیب دیگر اینکه در این نوع انتخاب کردن معمولاً تخصیص سهمیه هم انجام می گیرد و نهایتاً برای هر محل یک ( کاندید ) سهم در نظر گرفته می‌شود حال آنکه ممکن است در یک محل دو یا بیشتر افراد واجد صلاحیت برای حضور در شورا وجود داشته باشد که با این سهمیه بندی عملا نیروی کارآمد از صحنه خارج خواهد شد.
شهرهای کوچک با مشکلات مختلفی روبرو هستند و شاید یکی از مهمترین و پررنگ ترین مشکلات تثبیت نشدن مفهوم “شهر” و “فرهنگ شهرنشینی” است. باید پذیرفت که اکنون “شهری” وجود دارد و باید رفتار و تصمیمات مبتنی بر وجود یک هویت یکپارچه شکل بگیرد . باید بپذیریم اجداد ما ساکنین قدیم روستا هایی بودند در “سفلی و علیا” ، “بالا و پایین” و “شرق و غرب ” اما امروز ما ساکنین یک شهر در قالب محلاتی با اسامی مختلف هستیم . اگر این درک شکل بگیرد قطعاً رفتارهای متفاوتی را شاهد خواهیم بود و مهمترین تغییر رفتار در انتخابات شورای شهر نمایان می گردد ؛ در جایی که کاندیداها برای معرفی خود به سابقه تخصص و توانمندی خود اشاره خواهند کرد و رای دهندگان وزن کارآمدی کاندیداها را می سنجند نه نام محل را .