مهدی عبداللهی، روزنامهنگار: طی سهسال اخیر قیمت مسکن در ایران رکوردهای جدیدی از خود به ثبت رسانده که نمونههای تاریخی آن کمتر قابل مشاهده است.
در همین زمینه گزارشی که اخیرا نیز در یکی از رسانههای کشور منتشر شد، حکایت از آن داشت که زمان انتظار برای خرید مسکن در کشور به شرایط بحرانی خود رسیده و این مدت در شهر تهران حدود ۱۰۰سال است. در ماههای گذشته «فرهیختگان» در گزارشی به مقایسه نسبت قیمت مسکن و قدرت خرید خانوارها در تهران و شهرهای جهان پرداخت که نتایج گزارش مذکور نشان میداد تهران پنجمین شهر گران جهان بهلحاظ نسبت قیمت مسکن به درآمد خانوارهاست.
گزارش اخیر مرکز آمار ایران نیز نشان میدهد فقط طی یکسال اخیر قیمت مسکن در تهران طی پاییز۹۸ تا پاییز ۹۹ رشد ۱۱۱درصدی داشته است. وضعیت مذکور موید این نکته است که با فتح قلههای جدید ازسوی تورم و با کاهش قدرت خرید خانوارها، سرریز شدن بخش قابلتوجهی از ساکنان کلانشهرها و بهویژه کلانشهر تهران و کرج به حومه قابل پیشبینی است.
بررسیهای آماری نشان میدهد سرریز جمعیتی کلانشهرها به مناطق حاشیه و اقمار بهقدری قابلتوجه بوده که حالا افزایش قیمتها در مناطق حومه بیش از کلانشهرها است. برای نمونه درحالی طی دیماه۹۶ تا دیماه۹۹ میانگین قیمت هر مترمربع زیربنای مسکونی در شهر تهران رشد ۴۲۲درصدی داشته که این مقدار در ۵شهر اقماری تهران ۴۴۰ تا ۶۰۰درصد بوده است.
بهنظر میرسد قیمت مسکن در حاشیه علاوهبر آنکه از الگوی قیمتی کلانشهرها تبعیت کرده، بهواسطه هجوم تقاضاهای سرمایهای و مصرفی به این مناطق، رشد قیمتی دیگری نیز از این ناحیه به حومه و اقمار تحمیل شده است. موارد مذکور حالا زندگی در حومه را برای ساکنان آنها که عمدتا از اقشار کمدرآمد هستند، دشوار کرده است. هزینههای بالای حملونقل، فقر زیرساختهای شهری، پایینبودن کیفیت زیستمحیطی و انباشتگی جمعیت نیز مسائل دیگری هستند که درکنار افزایش قیمت مسکن، مشکلات زیستی در حومه را برای ساکنانش چندین برابر کردهاند.
همچنین براساس این آمارها، درحالی متوسط رشد قیمت هرمترمربع زیربنای مسکونی در شهر تهران طی دی ماه ۹۶ تا دیماه ۹۹ حدود ۴۲۲درصد بوده، اما این مقدار در اقمار تهران و حومههای نزدیک به شهر تهران ارقام بالاتری را ثبت کرده است، رشد ۶۰۵درصدی قیمت مسکن در ملارد، رشد ۵۸۳درصدی در پردیس، رشد ۵۲۸درصدی در شهرقدس، رشد ۴۸۵درصدی در دماوند و رشد ۴۴۲درصدی در پاکدشت نمونههایی از این ارقام هستند که نشان میدهد فشار تقاضای مسکن در حومه چه بلایی سر مردم در این مناطق آورده است. اینکه گفته میشود طی سالهای اخیر فشار تقاضای مسکن و تقاضاهای سرریزشده از تهران و کلانشهرها به حومه، قیمت ها در بازار مسکن حومه، اقمار و حاشیه را حسابی تکان داده، این موضوع را میتوان در ابعاد دیگری هم ملاحظه کرد. برای نمونه درحالی قیمت مسکن از دی ماه ۹۶ تا دیماه ۹۹ در شهرهایی همانند ملارد، پردیس، شهرقدس، دماوند، پاکدشت، تهران، بومهن، وحیدیه، قرچک، رودهن، اسلامشهر، کهریزک، شهریار، صفادشت، باقرشهر و پرند بین ۳۴۰ تا ۶۰۰درصد رشد داشته که رشد قیمت مسکن در شهرها و اقمار دورتر از تهران به ترتیب در فیروزکوه ۱۸۶درصد، در جاجرود ۲۲۹درصد، در پیشوا ۲۴۳درصد، در ورامین ۲۵۳درصد، در صباشهر ۲۸۳درصد و در رباطکریم ۲۹۲درصد بوده است.
تبدیل فرصتهای حومه به بحران
مسالهای که در اینجا قابل طرح است اینکه در سطح جهان نهتنها افزایش اقبال به حومهنشینی فینفسه امری منفی تلقی نمیشود بلکه بهواسطه کاهش هزینههای مربوط به مسکن و همچنین افزایش رفاه ناشی از کاهش آلودگی هوا و کاهش مشکلات زیستمحیطی، افزایش قدرت خرید خانوار برای خرید و اجاره مسکن با سطح و زیربنای بیشتر و… اغلب افراد زندگی در حومهها را به زندگی در درون شهرهای بزرگ ترجیح میدهند. اما چرا در ایران افزایش حومهنشینی و ورود سرریز جمعیتی کلانشهرها به حومه با افزایش رفاه و کیفیت زیستی همراه نبوده را باید با نگاه غلط برنامهریزان و دولتها به حومه تفسیر کرد. بررسیها نشان میدهد در اغلب برنامهریزیهای جمعیتی، برنامهریزی مسکن، بودجههای سالانه و… از آنجایی که نگاه آمایشی وجود ندارد، به همین دلیل حومه و اقمار شهرها در ایران از دسترسی به حملونقل ارزان و سریعالسیر، دسترسی به زیرساختهای شهری و کیفیت محیطی بالا محروم هستند. برای نمونه در کشورهای توسعهیافته و بسیاری از کشورهای جنوب شرق آسیا و برخی کشورهای همسایه، توسعه حملونقل سریعالسیر ریلی مرکز-پیرامون یکی از اولویتهای اصلی توسعه شهری و اولویت تصمیمگیران و برنامهریزان است؛ امری که در ایران کمتر به آن بها داده شده است. نمونه این وضعیت را میتوان در عدماقبال به مسکن مهر در حاشیه تهران دید. اما این وضعیت با افزایش حملات سفتهبازی مسکن و زمین به حومه و تشدید قیمت مسکن و زمین، بازهم کیفیت زندگی در این مناطق را بیش از پیش کاهش میدهد. همه اینها موجب شده برخلاف کشورهای توسعهیافته که حومه جذابیت زیادی برای زندگی داشته و جاذب اقشار مختلف (بهلحاظ طبقه اجتماعی-اقتصادی) است، در ایران حومه عملا جاذب سرریز طبقات اجتماعیای باشد که بهواسطه از دست دادن قدرت خرید به این مناطق سقوط میکنند. این گزینش اجباری طبقات اجتماعی کمدرآمد موجب شده در بزنگاههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حومهنشینان واکنشهای قابل تاملی داشته باشند که نمونههای سیاسی و امنیتی این واکنشها در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ مشاهده شد.
منبع: فرهیختگان