موذن با اخلاص مسجد جامع دماوند ؛ یادی از مرحوم «حاج مسعود تسلیمی»
موذن با اخلاص مسجد جامع دماوند ؛ یادی از مرحوم «حاج مسعود تسلیمی»
این اولین ماه رمضانی بود که مسجدجامع دماوند،صبح ها و ظهرها از قرائت زیارت عاشورای غیرمعروفه و تعقیباتش، خالی است. " حاج مسعود تسلیمی" بیش از ۶۰سال بامسجدجامع دماوند انس داشت. یادش بخیر! دوران کودکی و نوجوانی ما قرائت قرآن و اذان و مناجات خوانی سحرهای ماه رمضانمان با صوت خوش او گذشت.حالا هم وقتی گاهی اوقات،صدای اذان او در شهر طنین انداز می شود،انگار دست دلمان را می گیرد و می برد به سالهای کودکی و حال و هوای آن روزها!

ماه رمضان به پایان رسید. این اولین ماه رمضانی بود که مسجدجامع دماوند،صبح ها و ظهرها از قرائت زیارت عاشورای غیرمعروفه و تعقیباتش، خالی است.
” حاج مسعود تسلیمی” بیش از ۶۰سال بامسجدجامع دماوند انس داشت. یادش بخیر! دوران کودکی و نوجوانی ما قرائت قرآن و اذان و مناجات خوانی سحرهای ماه رمضانمان با صوت خوش او گذشت.حالا هم وقتی گاهی اوقات،صدای اذان او در شهر طنین انداز می شود،انگار دست دلمان را می گیرد و می برد به سالهای کودکی و حال و هوای آن روزها!

مناجات پنج ربَنای سوره آل ِعمران
با صدای مرحوم حاج مسعود تسلیمی

در این میان اما؛ حاج تسلیمی صفای دیگری دارد.صدای رسا و بی خَش و دلنشین و گیرا که از تارهای صوتی ورزیده و صد البته از جان شیفته اش برمیخاست و با صحتِ ادا همراه می شد، از او برایمان یک اذان ماندگار به یادگارمانده است. البته دو اذان از ایشان، به جای مانده است؛اذانی محزون و آرام و دلبرانه که مناسب وقت سحرگاه و صبح است و اذانی با صدای رسا و شورانگیز و حرکت بخش که دل و جان را از دنیا و زخارف آن می کَنَد و به سوی خانه خدا و صحبت با خدا می کشاند.حسن هر دو اذان این است که استودیویی نیست. اذان از ماذنه و مسجد است و چقدر تفاوت است بین این دو!!

با حاج تسلیمی سالها قبل و در آستانه ماه مبارک رمضان، مصاحبه ای را در دفتر ره آورد انجام دادیم که بحمدالله به یادگار مانده است.در این مصاحبه نکات خواندنی برایمان گفته است که برشی از آن را در روز عید فطر که جای او در بین ما خالی است؛ تقدیمتان می کنیم:

▫️پدرم مرحوم حاج احمد علی تسلیمی صدای زیبای و دلنشینی داشت و اشعار مذهبی و مناجات را به زیبایی ادا می کرد.مادرم از خانواده ای متدین و نامدار ازمحله چالکاء بود که به ایمان و تدین موصوف بود.

▫️ازهمان آغاز نوجوانی،در مسجد حاج عباس چالکاء به آموزش و قرائت قرآن پرداختم و در این باره مدیون حاج شیخ ذبیح الله رفیعی هستم.

▫️آشنایی ام بامرحوم آیت الله مجد باعث شد پای بند مسجد بشوم و تقریبا بیشتر اوقات فراغتم را در مسجد و خدمت مسجدباشم.ازکارهای خدماتی تا تعمیراتی تا اذان و قرآن و مناجات و تعقیبات تاخدمت به نمازگزاران و خدمت درصندوق قرض الحسنه تا کتابخانه مسجد.حضورپرشوری که بیش ازنیم قرن، طول کشید.

▫️من افتخار داشتم در طول سالهای تجدید بنای مسجد جامع ازسال ۱۳۳۶ تا ۱۳۴۳درخدمت مسجدباشم و توفیق
داشتم کلیه امور سیم کشی و برق راانجام بدهم و بعدها به سیستم صوتی سامان مناسبی بدهم.

▫️خودم را محدود به وظیفه خاصی نکردم.هرجااحساس کردم،خانه خدا به من نیاز دارد،انجام وظیفه کردم.تقریبا همه ساعات شب و روزم- دراوقات فراغت- در مسجد گذشت.

▫️ازضبط دو اذان پنجاه سال می گذرد- تازمان مصاحبه-
سال ۱۳۴۰بود.این دو اذان را ضبط کردم برای اوقاتی که مسافرت بودم یا بیمار بودم و گرنه،مقید بودم سه وعده را اذان زنده بگویم.سرما و گرما و خستگی و خواب هم نمی شناختم.

▫️من چون کارمند دولت بودم،این کار دشواری هایی برایم داشت.ساواک و شهربانی دائما اذیتم می کردند و سعی داشتند بهر نحوی مانع بشوند.بارها به شهربانی و ساواک احضار شدم و تعهد دادم اذان نگویم، اما به توصیه آیت الله مجد دوباره شروع می کردم و راهم را ادامه می دادم.

▫️سالهای دهه ۴۰بود.رئیس شهربانی خشن و بداخلاقی به دماوند آمده بود.همان اول،دستور داد ماموران به مسجد بیایند و سیستم صوتی و آمپلی فایر و بلندگو را جمع کنند و بیاورند شهربانی! به توصیه مرحوم آقای مجد ما هیچ رویی نینداختیم.آنها همین را می خواستند؛ ما اما، پاپیش نگذاشتیم.من هم اذان را تا مدت دو ماه،در هرسه نوبت؛ حلقومی و بدون بلندگو می گفتم.کسی رافرستادند خدمت آیت الله مجد؛ که بیایید سیستم صوتی را ببرید.ایشان باعصبانیت گفته بودند؛ هر کسی برده،خودش می آورد. بالاخره، مجبور شدند،خودشان وسایل را بیاورند.

▫️خاطرم هست در یکی ازایام جشن،بامرحوم آقانوراالله
امینی داشتیم پرچم سبزبزرگی را برای نصب برمناره مسجد آماده می کردیم.[مرحوم] حاج آقا ضیاءالدین مجد،از راه رسید و باکمک ایشان،پرچم را بالا بردم و مشغول نصب آن شدم.نزدیک غروب بود و زمستان سرد دماوند. ازشدت سرما دستم به نردبان فلزی، چسبید و هیچ حرکتی نتوانستم بکنم( اینجا بغض می کند و چشمانش پراز اشک میشود) احساس کردم،دستی مرا ازپشت گرفت و آرام و آرام به
سمت پائین هدایتم کرد وباعنایت ائمه هدی علیهم السلام ازنردبان پائین آمدم.

▫️قرائت زیارت عاشورای غیرمعروفه یادگاری مرحوم آیت الله مجد است.الان هم ادامه دارد.هنگام قرائت زیارت عاشورا می ایستم و رو به قبله به قرائت می پردازم.

✔️ یادش گرامی باد که حال و صفا و صدا و اذان ماندگارش برایمان به یادگار مانده است.